میخوام زندگی کنم

ساخت وبلاگ
یکی از زیباترین و پر چالشترین دوران  زندگی واسه هر کسی می تونه دوران دانشجویی باشه 

واسه من که بیشتر شبیه یه قصه بود آخه خیلی دوست دارم بازم برگردم به اون دوران ولی ...

خود دوران دانشگاه هم چند قسمت میشه که به جرات می گم اولین قسمتش همون ترم اول 

هست زیباترین ترم و خاطره انگیزترین که هیچ وقت فراموش نمیشه بیشتر هم به خاطر سوتی 

های معروف که میشه اونا رو تو کتاب گینس ثبت کرد و به چشم یه رفتار فرا جهانی تصور کرد 

 

میخوام زندگی کنم...
ما را در سایت میخوام زندگی کنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : najvayeahoo بازدید : 51 تاريخ : چهارشنبه 30 بهمن 1398 ساعت: 16:01

تازه دیشب از کرج برگشتم با کلی دوندگی و دنگ و فنگ خونوادم راضی شدن واسه ارشد برم کرج  میگفتن تهران امن نیست و از این جور حرف ها تو سایت زده بود سه شنبه زمان ثبت نام هستش و من هم واسه سه شنبه آماده شده میخوام زندگی کنم...ادامه مطلب
ما را در سایت میخوام زندگی کنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : najvayeahoo بازدید : 45 تاريخ : چهارشنبه 14 آذر 1397 ساعت: 14:32

واسه ثبت نام که رفتم بایه دانشجو آشنا شدم فرانک بود اسمش با هم دوست شدیم و خوابگاه رو هم با هم گرفتیم و شدیم هم اتاقی 

فرانک چادری بود و قومیتش هم لر بود دختر خوبی به نظر میاد بعدا که بیشتر با هم حرف زدیم گفتش من تازه واسه اولین باره چادر می پوشم  و از اون تیپ های خفن میزنم اونم با داداشش اومده بود گفت داداشم خیلی غیرتیه گفته اگه چادر نپوشی نمی بام باهات که ثبت نام کنی منم به شوخی گفتم رفتم بیرون شماره داداشتو میگیرم خواستی در بیاری بهش میگم

 

میخوام زندگی کنم...
ما را در سایت میخوام زندگی کنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : najvayeahoo بازدید : 63 تاريخ : چهارشنبه 14 آذر 1397 ساعت: 14:32

امروز گفتم بیام واسه سلامت ثبت نام کنم  منظورم سلامت دانشگاه هست اون روز که رفتم کلی کلنجار رفتم این جیمیلم باز نمی شد که ثبت نام کنم فرانک یه جیمیل ساخت با اون هردومون ثبت نام کردیم  امروز که اومدم ث میخوام زندگی کنم...ادامه مطلب
ما را در سایت میخوام زندگی کنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : najvayeahoo بازدید : 69 تاريخ : چهارشنبه 14 آذر 1397 ساعت: 14:32

چقدر بدم می آید از این غرور لعنتی ؛همین غروری کهاشک هایم را در قفس چشمانم حبس کرده  همین غروری که بغضم را در سینه ام محبوس کرده  چه میخوام زندگی کنم...ادامه مطلب
ما را در سایت میخوام زندگی کنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : najvayeahoo بازدید : 68 تاريخ : سه شنبه 26 تير 1397 ساعت: 12:21

مثل آسمان اگر صاف باشی  همه تو را در قاب خود تفسیر میکنند  آبی باشی یا ابری ؛نم نم & میخوام زندگی کنم...ادامه مطلب
ما را در سایت میخوام زندگی کنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : najvayeahoo بازدید : 69 تاريخ : سه شنبه 26 تير 1397 ساعت: 12:21

سه نقظه یعنی عدم توانایی من در نام گذاری ؛واضح تر بگویم چیزی که میگویم شاید بی ربط باشد شایم با ربط . ربطش را خود دانید به من مربوط نیست  می گوید اینقد پر انرژی ام که در خانه فضای 6 متری را ماراتن می روم و یک پشت پا به دیوار می زنم و باز برمیگردم و با دیوار روبه رو تکرار میکنم صحنه را. می گوید می روم خرید در خیابان عده ای دست ، جیغ و هورا منم خودم را قاطی می کنم بدون اینکه بداند برنامه کودک است یا برنامه سیاسی .  می گوید تخم مرغ شانه هایش را بالا انداخته بیا برویم با دولت تدبیر ؛تدبیری بیاندیشیم به مقصد نرسیده ، شانه های شهر را پایین که نه کمرش را می شکند .   میخوام زندگی کنم...ادامه مطلب
ما را در سایت میخوام زندگی کنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : najvayeahoo بازدید : 63 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1396 ساعت: 15:28

زندگی صحنه بازیگری ماست و بازی گردانی کارگردان

بعضی ها نقش اول را دارند و بعضی ها هم مکمل

و بعضی دیگر سیاهی لشکری بیش نیستند 

مادرم تاریخ ، قصه شان را همیشه برایم میگوید 

سیاهی لشکرها همه جا هستند در تمامی صحنه ها

فرقی نمی کند صحنه حق باشد یا باطل 

وقتی معرفتت بالا نباشد فرق نمی کند در کدام جبهه باشی 

فقط چوبی هستی در دست دیگران برای رساندن توپ در سبد

میخوام زندگی کنم...
ما را در سایت میخوام زندگی کنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : najvayeahoo بازدید : 60 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1396 ساعت: 15:28

نمیدانم پرنده ای که در قفس محبوس است به چه شوقی روزگارش را می گذراند  به چه شوقی شبش را صبح و شبش را شب می کند  شاید تنها دلخوشی اش خوردن دانه ای و یا قطره آبی باشدو یا شایدم تنها دلخوشی اش را از لای میله های قفس به نظاره می نشیند تا شاید دست تقدیر پرواز    در آسمان آبی را شیرینی آزادی اش قرار دهد ولی آقا جان باز هم خوش به حال همان پرنده ی محبوس در قفس هر چه باشد  تنها تفریحم نشستن  در قفس انتظار طبیب است شایدم اشکی از گوشه ی چشمانش نش جاری شود و با زبان بی زبانی بگوید میشود  منم مثل آن آهو بیاییی و ضامنم شوی باور کن منم کمتر از آن آهو نیستم  و این میله ها همچون شکارچی ومن اسیرم ضامنم می شوی  مولا جان پرنده زیباست و آهو اعتبارش را از دستان تو که مهر نوازش بر اشک هایش زدی تا  مگر بگویم روزگاری بس بدتر از بنده ی محبوس در قفسم دارم باور کن چنان در قفس تنگ دنیا اسیرم و چنان  روزگار؛دنیا را برایم تنگ گرفته ...  ای کاش بیایی و ظامنم شوی میخوام زندگی کنم...ادامه مطلب
ما را در سایت میخوام زندگی کنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : najvayeahoo بازدید : 64 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1396 ساعت: 15:28

روزگاری بر باد رفته دارم وقتی خیالم را با خیالت گره می زنم 

به خیالت که من نیستم خیال منم همین است که من نیستم 

کاش خیالت نبود تا در تنهایی ام ، به تنهایی ام به  روزگار از یاد 

رفته ی بر باد رفته ام می اندیشیدم 

سیاهی و سپیدی می رود چه من باشم و چه نباشم 

چه در خیالم تنها باشم چه به یاد تو 

خیالی نیست روزگار می گذرد

میخوام زندگی کنم...
ما را در سایت میخوام زندگی کنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : najvayeahoo بازدید : 66 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1396 ساعت: 20:57